loading...

آئین مستان

متن اشعار وفات حضرت ام البنین,متن اشعار وفات,حضرت ام البنین,اشعار وفات حضرت ام البنین,متن اشعار,وفات حضرت ام البنین,متن شعر وفات حضرت ام البنین,شعر وفات حضرت ام البنین,آموزش مداحی,کتاب مداحی,آئین مستا

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1747 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3820 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2986 زمان : نظرات (0)

 

داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد

ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد

علمدار رعنای من

شهید عاشورای من

دم آخر مادر تنهاست

بیا ماه زیبای من

خبر داری عزیزم از حالم

منم مثل تو بی پر بالم

ببین تنهایی منو مادر

خودت امشب بیا به دنبالم

داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد

ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد

شنیده ام تشنه جون دادی

به دریا رنگ خون دادی

شنیده ام که بعد دستات

خود روی خاک افتادی

حرم آماده ی اسارت شد

به آل فاطمه جسارت شد

همون شب مثل خیمه زینب

تموم پیکر تو غارت شد

این دلم از شراره ی خیمه می سوزه

تو شب بی ستاره ی خیمه می سوزه

داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد

ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد

هنوزم زینب حیرونه

دلش خونه خونه خونه

دم وا عباسش هر شب

دلامون می سوزونه

سکینه وقتی روضه می خونه

نشونم میده زخم های شونه

ببین مادر که بعد عباست

چی آوردن به روز این گونه

قصه ی تازیونه ها جونم و برده

به خدا که با هر نفس ماردت مرده

داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد

ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد

شنیده ام سردار لشکر

که می بردن بی تو معجر

چجوری طاقت آورده

سرت روی نیزه مادر

الهی ماردت به قربونت

به قربون نگاه پر خونت

نگاه زینبت به من میگه

که زهرا هم شده پریشونت

عمود فرق شیر من قصه کوتاهه

دیگه بی تو دلیر من کار من آهه

داغ تو ماه علقمه قد خمیدم کرد

ادبت، پیش فاطمه رو سفیدم کرد

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 4941 زمان : نظرات (0)

 

بانو سلام میکنم اینجا خوش آمدی

از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی

ای تشنه ی بهشت به دریا خوش آمدی

من زینبم به خانه ی مولا خوش آمدی

پیداست در نگات که با نیت آمدی

اینجا به نیت کمک و خدمت آمدی

باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست

جای گلیم عرش خدا زیر پای ماست

رزق تمام خلق فقط از دعای ماست

خلق تمام عالم و آدم برای ماست

این خانه ی بهشتی زهرا و حیدر است

اینجا محل وحی شدن بر پیمبر است

این خانه را به غیر صفا پر نمی کند

دل را به غیر عشق خدا پر نمی کند

سجاده را به غیر دعا پر نمی کند

هر کس که جای فاطمه را پر نمی کند

ام البنین از بعد مادرم پدر خاک بوتراب

کرده تو را به همسری خویش انتخاب

گفته پدر که روی به سوی خدا کنیم

ما مثل مادر، اهل زمین را دعا کنیم

با اسم فاطمه همه رفع بلا کنیم

زین پس تو را به واژه ی مادر صدا کنیم

تو آمدی که فاطمه را یاوری کنیم

در حق ما شکسته دلان مادری کنی

ام البنین قطعا شنیده ای که پر مادرم شکست

شاخه به شاخه برگ و بر مادرم شکست

ام البنین در کنده شد و پر مادرم شکست

از ظلم و کینه ها کمر مادرم شکست

از آن به بعد بود سرش درد می گرفت

می خواست پا شود کمرش درد می گرفت

اما نترس دیگر شعله به این در نمیزنند

دیگر به خانه سر زده ها سر نمیزنند

سیلی به روی فاطمه دیگر نمیزنند

هرگز تو را مقابل حیدر نمیزنند

اینجا که آمدی به همه نور عین باش

فکر مرا نکن تو به فکر حسین باش

حسین ای تشنه لب حسین حسین

حسین عشق زینب حسین حسین

حسین ای بی کفن حسین حسین

حسین عریان بدن حسین حسین

در آن شبی که بار سفر بست مادرم

من را صدا زد و نفسی گفت: دخترم

جان تو و حسین گل سرخ بی سرم

من مانده بودم و غم و درد برادرم

از آن به بعد مادر این سر جدا شدم

کم کم فراهم سفر کربلا شدم

کربلا کربلا کربلا

حرف کربلا شد، زینب دید همه چیز آماده است، الان وقتشه، حرف از کسی شد

آن که به ما یار میشود

در این مسیر مونس و غمخوار میشود

در کربلا هر آینه کررار میشود

می آید و به لشگر علمدار میشود

ام البنین تو آمدی که ماه شب تار ما شوی

مادر برای میر و علمدار ما شوی

حتما به او بگو غم این نور عین را

از داغ مادرم همه دم شور و شین را

غم های مانده بر جگر عالمین را

اسرار عشق و واژه ی ذخرالحسین* را

حتما به او بگو که امید برادر است

مشکی به او بده و بگو آب آور است

حتما بگو قضیه ی آن مشک پاره را

حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را

افتادن بدون پر آن سواره را

سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را

ام البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرش بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت تو گودال دید دارن سر می برن، هی صدا زد بُنَیَ....

*امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: العباس ذخر الحسین؛ عباس ذخیره شده برای حسین است.

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 15929 زمان : نظرات (0)

 

کی مدینه ز یاد خواهد برد

صحن چشمان گریه پوشت را

صبح تا شب کنار خاک بقیع

ناله و شیون و خروشت را

چشم‌های تو پر شفق می‌شد

در کنار چهار صورت قبر

مصحف دل ورق ورق می‌شد

در کنار چهار صورت قبر

خوب فهمیده حال و روزت را

آنکه امُ البکا تو را خوانده

مادر اشک، مادر ناله

پاره‌های دلت کجا مانده

آه وقت غروب مادر جان

تو و زینب چه عالمی دارید

یکی از دیگری پریشان تر

حال محزون و درهمی دارید

می نشیند عجب غریبانه

ام کلثوم در کنار رباب

می شود روضه خوان مجلستان

روی زرد و نگاه تار رباب

یکی از میهمان نوازی شان

یکی از تیر و دشنه می‌گوید

یکی از هُرم آفتاب و عطش

یکی از کام تشنه می‌گوید

پیش چشمان خون گرفته‌ عشق

از نگاهی کبود می‌گوید

یعنی از ماجرای بی کسی و

خیمه‌ی بی عمود می‌گوید

حرف سقا که پیش می آمد

گریه های سکینه دیدن داشت

ماجرای شهادت عباس

با لب تشنه اش شنیدن داشت:

او به سمت شریعه می‌رفت و

روح از پیکر حرم می‌رفت

همه‌ی دلخوشی خون خدا

صاحب بیرق و علم می‌رفت

همه در آستانه‌ی خیمه

چشمها خیره سمت علقمه بود

ناگهان عطر و بوی یاس آمد

به گمانم شمیم فاطمه بود

بانگ أدرک أخا در آن لحظه

مثل تیری به قلب بابا خورد

رفت سمت فرات اما حیف

بیقرار و خمیده بر می‌گشت

کوه غم روی شانه‌هایش بود

با دو دست بریده بر می‌گشت

ام البنین گفت: بشیر چند تا سوال ازت دارم، فرمود: به من بگو عباسمُ چطوری کشتن؟ گفت: ام البنین رفته بود برای گُلای حسین آب بیاره، اونقده بچه تشنه بودن بعضی از حال رفته بودن، بعضی ها لباس ها رو بالا برده بودن شکماشون رو خاک گذاشته بودن، رفت آب بیاره، مشک زد تو آب، مشک پر کرد، ام البنین کیف می کرد بشیر اینو می گفت، هی می گفت: باریک الله عباسم، خانم جان مشک گرفت از شریعه بیرون زد، باریک الله عباسم؛ اما خانم جان وسط را یه دست عباس تو بریدن، اما عباس با دست دیگه اش مشک گرفت، باریک الله عباسم؛ خانم جان تیر به چشمش زدن اما مشک رها نکرد، باریک الله عباسم؛ خانم دست دیگرش بریدن، رنگ ام البنین پرید، گفت: خانم جان اما عباس خم شد، آروم آروم مشک به دندونش گرفت اومد سمت خیمه ها، باریک الله عباسم؛ یه مرتبه یه جمله ای گفت صدای ناله ی ام البنین بلند شد، گفت: تیر به مشک عباس زدن، یه وقت گفت بیچاره عباسم. میگن ام البنین اومد جلو سکینه و رباب گرفت، عباسم هلال کن نتونست برا علی اصغر آب بیاره، هی اینو می خوند

دیگر مرا ام البنین نخوانید

زیرا که من دیگر پسر ندارم

وقتی برگشتن مدینه خانم حضرت زینب روضه می گرفت، همه زن ها میومدن شروع می کرد روضه خوندن، مردم نبودید آقام حسین تشنه کشتن، علی اکبر اربعاً اربا کردن، مردم نبودید دستای عباسم بریدن، به شیر خوارمون رحم نکردن؛ یه مرتبه میدیدن از دم در صدای یه خانمی میاد، هی میگه بمیرم برا بچم از خجالت آب شد، نتونست آب بیاره، شاید زیر لب می گفت: خانم جان یا فاطمه الزهرا، شرمنده ام کردی شنیدم از تو کوچه وقتی سیلی خوردی نتونستی تا خونه بیای، اما از زینب شنیدم رفتی علقمه عباسم بغل کردی، حسین...

ام البنین کجایی بشیر خبر آورده

 مژده بده که عباس یه قطره آب نخورده

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 4504 زمان : نظرات (0)

اُم البنین ای مادر عشق

عروس خانه ی كوثر عشق

پروراندی در دامن خود

یل و امیر لشكر عشق

نام تو زنده بود به هر لب

عباس تو ماه و تویی كوكب

خادم بیت ولا شدی تو

عباس تو شد خادم زینب

مادر عباس اُم البنین

نام تو پاینده ی زمان

نرود از قلب شیعیان

در مقامت بس كه تو شدی

مادر عباس پهلوان

ادب آموز پسر شدی تو

از غم او خون جگر شدی تو

وقتی شنیدی كه تشنه جان داد

پیش همه مفتخر شدی تو

مادر عباس اُم البنین

رسیده بر گوش عالمین

آن زمانی كه به شور و شین

زینب خبر داد از علقمه

اما تو گفتی جانم حسین

علقمه غوغای بی امان بود

جای تو خالی در آن میان بود

عوض تو زهرا زعنایت

گریه كن عباس جوان بود

مادر عباس اُم البنین

دانلود مداحی با صدای سید مهدی میرداماد (زمینه)

دانلود مداحی با صدای حاج مهدی اکبری (روضه)



خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 706 زمان : نظرات (0)

 

ناله ای جانسوز دلها را پریشان می کند

کیست این غمدیده کز سوز دل افغان می کند

کیست بانوی سیه پوشی که هر روز از سحر

می رود کنج بقیع و ناله از جان می کند

سال ها از ماجرای کربلا بگذشته باز

این زن غمدیده یاد از آن شهیدان می کند

این نه کلثوماست نی زینب بود ام البنین

 که این چنین آه و نوا در آن بیابان می کند

می کشد با حسرت بسیار نقش چار قبر

وز غم هر یک خروشاز قلب سوزان می کند

دم به دم گوید نخوانیدم دگر ام البنین

زین بیان دلهای جمعی را پریشان می کند

چون بیاد آرد ز درد و داغجانسوز حسین

جاری اشک از دیده خون دل بدامان می کند

او بریزد اشک غم بهر حسین و در عوض

فاطمه در ماتم عباس افغانمی کند

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1542 زمان : نظرات (0)

 

منم سنگ صبور لانه ی عشق
منم آن خانه دار خانه ی عشق
منم در بزم مظلومانه ی عشق
سرود نغز جاویدانه ی عشق
اگر چه زن ولی مرد آفرینم
كنیز فاطمه ام البنینم
*****
پس از عصیانگری های مدینه
كه تنها ماند مولای مدینه
پس از پرواز زهرای مدینه
كه شد آتش سراپای مدینه
مرا هفت آسمان قدرم قضا داد
فلك دستم به دست مرتضی داد
*****
از آنروزیكه رفتم محضر او
خرامان تا رسیدم بر در او
كه گیرم جای یاس پرپر او
به استقبالم آمد دختر او
مرا مادر خطابم كرد زینب
مرا از شرم آبم كرد زینب
*****
از آنروزیكه آن درگاه دیدم
چهار اختر بدون ماه دیدیم
علی را سر دورن چاه دیدم
هزاران صحنه ی جانكاه دیدم
به گرد شمعشان پروانه گشتم
نه بانو بل كنیز خانه گشتم
*****
زمان بگذشت تا نخلم ثمر داد
مرا هم چرخ گردون بال و پر داد
خدا پاداش كارم یك پسر داد
پسر نه در كفم قرص قمر داد
سراپا موجی از احساس گشتم
كه من هم صاحب عباس گشتم
*****
چه عباسی كه هستم هست او بود
چه عباسی كه دل پابست او بود
برایم قبله چشم مست او بود
گره بگشای كارم دست او بود
ز طفلی گشت ماه عالمینم
غلام حلقه در گوش حسینم
*****
از آنروزیكه مظلومانه رفتند
كبوترهای من از لانه رفتند
همه گلهایم از گلخانه رفتند
به كف جان و پی جانانه رفتند
چنین گفتم به گوش نور عینم
مبادا باز گردی بی حسینم
*****
همه رفتند و من جا مانده بودم
غریب و زار و تنها مانده بودم
میان موج غمها مانده بودم
به ره محو تماشا مانده بودم
كه شاید كاروان یاس آید
حسین و از پی اش عباس آید
*****
ولی افسوس دیدم كاروان را
كه می آورد با خود خستگان را
سیه پوش مصیبت كودكان را
زنان خسته حال و نیمه جان را
عیان شد هستیم از دست رفته
ز دستم هر چه بود و هست رفته

شاعر : حیدر توکلی 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 118
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 301
  • آی پی دیروز : 676
  • بازدید امروز : 688
  • باردید دیروز : 4,533
  • گوگل امروز : 8
  • گوگل دیروز : 43
  • بازدید هفته : 5,221
  • بازدید ماه : 5,221
  • بازدید سال : 1,320,254
  • بازدید کلی : 19,826,082